توچال
شب جمعه با دو تا از بچهها رفتيم توچال. جاتون خالي خيلي هوا سرد بود و رسما دندونك ميزديم ولي خب حال داد. يكي از دوستان را ايستگاه سه جا گذاشتيم و دو نفري تا ايستگاه پنج پيش رفتيم. خسته كننده بود -آنقدري كه تا همين الان، حس و جان نوشتن اين چند خط مختصر را نداشتم- ولي حسابي مزه داد. بايد تجربهاش كرده باشيد، خستگي خوشايند و راضي كننده، حس خوبي است. به محض ورود به ايستگاه، جمعي از كوهنوردان خوش اشتها كه آتششان هم آماده كرده بودند به دنبالمان افتادند -فكر بد نكنيد به اين سرعت! ادامه دارد- و با جوجه كباب داغ پذيراييمان كردند. آي چسبيد تو اون سرما! بعدش هم از آتششان سوء استفاده كرديم و هم خود را گرم كرديم و هم تن ماهيمان را! سير و پر شديم و پايين آمديم. يك شب ديگر هم متفاوت از اهل خواب گذرانديم.
براي كوهنوردي شبي رويايي بود. ماه بدر پر نور تمام مسير را روشن كرده بود و كوهستان خلوت خلوت و بهتر بگويم خالي. كوه آن شب از آن خودمان بود. فقط كاش لباس گرم برده بوديم و كيسه خواب كه سرما و خستگي دمارمان درآورد! آنقدر كه در ايستگاه سه يك ساعتي بر روي موزاييك سرد خوابم برد!
اولين بار بود كه به ايستگاه پنج ميرسيدم. حس خوبي بود و حس بهتر آنكه ميدانم تا ايستگاه هفت و قلهي توچال، راه زيادي نمانده.
براي كوهنوردي شبي رويايي بود. ماه بدر پر نور تمام مسير را روشن كرده بود و كوهستان خلوت خلوت و بهتر بگويم خالي. كوه آن شب از آن خودمان بود. فقط كاش لباس گرم برده بوديم و كيسه خواب كه سرما و خستگي دمارمان درآورد! آنقدر كه در ايستگاه سه يك ساعتي بر روي موزاييك سرد خوابم برد!
اولين بار بود كه به ايستگاه پنج ميرسيدم. حس خوبي بود و حس بهتر آنكه ميدانم تا ايستگاه هفت و قلهي توچال، راه زيادي نمانده.
چه خوب امیدوارم همیشه خوش باشید و آینده نگر
ReplyDelete:)
برای بردن لباس گرم
:))
آرامشی که در کوه بدست میآوردم هرگز در میانهی جنگل و کنارهی دریا بدست نمیآورم. شاید دلیلش این باشد که من بچهی کوهستانم و الوند همیشه در برابرم قد کشیده بود با سر خمیدهاش
ReplyDeleteنه خسته جوون!
ReplyDeleteواااااي
ReplyDeleteچه باحال نوشتي
ميدوني چيه ؟ راستش تا حالا به فكرم نرسيده بود كه شب برم كوهنوردي
عجب ايده اي
اون سرماي كوه هم لذت خاص خود رو داره