Thursday, May 10, 2007

سفر- چانه زدن

بعضي‌ها فكر مي‌كنند چانه زدن كسر شأن مي‌آورد و كاهش دهنده‌ي كلاس است! ولي من معتقدم شيريني و لذت خريدن كردن است.
وارد مغازه‌اي شدم كه جنسي بخرم و فروشنده با فارسي به شدت لهجه دار خود، قيمت آن را هشت هزار و پانصد اعلام كرد و تا هشت‌هزار پايين آمد…
- يعني اصلا پايين‌تر نمي‌آيي؟
- نه! چه يكي بخري و چه هزارتا، هشت تومن كمتر نمي‌شود.
كمي مكث كردم و بعد با لحني كاملا جدي و قانع كننده شروع كردم به صحبت:
- ببين… من دو هزار كيلومتر راه اومدم تا برسم به اينجا، يه سكه‌ي يه تومني هم كه قبول داري ارزشي نداره… حالا تو به ازاي هر كيلومتر يه تومن به من تخفيف بده و شش و پونصد رو بگو مباركه!
بنده‌ي خدا چنان بهت زده شده بود كه خودم هم جا خوردم! كمي بگو و بخند كرديم و هشت تا هزاري چيدم روي ميز (يا شايد هم چهار تا دو هزاري، يادم نيست!)

4 comments:

  1. بعضی از فروشنده ها آنقدر اخمو و بد اخلاقند که آدم ترجیح می ده عطا شونو به لقا شون ببخشه
    :)
    شما شانس آورید بگو و بخند کردید
    :)

    ReplyDelete
  2. man ba chane zadane moteadel movafegham!:D akhe ravesh darim ta ravesh!khodesh kolli pichidast ghaziye!bastegi be har 2 tarafe moamele dare!:D

    ReplyDelete
  3. سلام....مگه بدونه چونه آدم خرید می کنه....تمام لطف خرید به چونشه

    ReplyDelete
  4. itz pain to leave a comment in here though reading you z always nice even though itz bitter most of the time.
    take care of yrself.

    ReplyDelete