مزخرفگویی
خیلی حالم جالب نیست. تازه از مجلس ختم خواهر جوان همکارم -حدودا بیست و سه یا چهار سالش بوده- برگشتم. ناراحتی و غصه یک طرف، سردرد طرفی دیگر، استرس دو تا امتحانی که فردا دارم، طرفی دیگرتر و عصبانیت از آخوندی که نیم ساعت چرت و پرت گفت، معجونی از ناخوشی برایم ساخته.
قصد توهین به قشر، گروه یا به قولی لباس خاصی را ندارم که پیوسته میگویم، اگر یکی از جماعتی بد شد، معنی نمیشود که همهی آن جماعت را بد ببینیم. ولی در هر مجلس ختمی که شرکت کردم، جز چرت و پرتهای بی ربط و پرت و پلا، چیز دیگری از آخوند مجلس نشنیدم. این عزیزان! حدیث جعل میکنن، روایت میسازند، کشته را شهید و شهید را کشته میکنند، آسمان را به ریسمان میبافند و هرچه از مزخرفات و خزعبلات که به ذهن میرسد بیان میکنند و آخر سر به خاطر نیم ساعت وراجی حقوق یک هفتهی یک کارگر زحمتکش این جامعه را با منت پذیرفته، کیسهی خرما و میوه و شیرینیشان هم تحویل گرفته و رفع زحمت میکنند. نمیدانید مردک امروز چه چرت و پرتهایی گفت. از فاطمهی زهرا ترمیناتور ساخت و به علی نقش مرد بیغیرت را سپرد. جالب اینجا که هرچه میکرد داستانش تاثیرگذار باشد و کسی حداقل ادای گریه کردن را درآورد، افاقهای نکرد و ناچار هی چاشنی را بیشتر میکرد که "سیصد نفر وقتی در را شکستند، حضرت فاطمهی زهرا نه تنها لای در و دیوار ماند که بعد زیر دست و پای آنها له شد و اونها از روی دختر پیامبر رد شدند و رفتند علی را دست بسته آوردند و کشان کشان با خود بردند" ...
امیدوارم زندگان من اینقدر عقل و شعور به سرشان باشد که به وصیتم عمل کنند و برایم هیچ مجلسی نگیرند که لااقل روحم در شب قبر مجبور نشود باز حرص بخورد و لازم نباشد فحش و ناسزا نثار سنگ لحد و کرمهای خاکی دور و برم کنم!
قصد توهین به قشر، گروه یا به قولی لباس خاصی را ندارم که پیوسته میگویم، اگر یکی از جماعتی بد شد، معنی نمیشود که همهی آن جماعت را بد ببینیم. ولی در هر مجلس ختمی که شرکت کردم، جز چرت و پرتهای بی ربط و پرت و پلا، چیز دیگری از آخوند مجلس نشنیدم. این عزیزان! حدیث جعل میکنن، روایت میسازند، کشته را شهید و شهید را کشته میکنند، آسمان را به ریسمان میبافند و هرچه از مزخرفات و خزعبلات که به ذهن میرسد بیان میکنند و آخر سر به خاطر نیم ساعت وراجی حقوق یک هفتهی یک کارگر زحمتکش این جامعه را با منت پذیرفته، کیسهی خرما و میوه و شیرینیشان هم تحویل گرفته و رفع زحمت میکنند. نمیدانید مردک امروز چه چرت و پرتهایی گفت. از فاطمهی زهرا ترمیناتور ساخت و به علی نقش مرد بیغیرت را سپرد. جالب اینجا که هرچه میکرد داستانش تاثیرگذار باشد و کسی حداقل ادای گریه کردن را درآورد، افاقهای نکرد و ناچار هی چاشنی را بیشتر میکرد که "سیصد نفر وقتی در را شکستند، حضرت فاطمهی زهرا نه تنها لای در و دیوار ماند که بعد زیر دست و پای آنها له شد و اونها از روی دختر پیامبر رد شدند و رفتند علی را دست بسته آوردند و کشان کشان با خود بردند" ...
امیدوارم زندگان من اینقدر عقل و شعور به سرشان باشد که به وصیتم عمل کنند و برایم هیچ مجلسی نگیرند که لااقل روحم در شب قبر مجبور نشود باز حرص بخورد و لازم نباشد فحش و ناسزا نثار سنگ لحد و کرمهای خاکی دور و برم کنم!
خوب چاره ی نیست.. منم از این مراسم زیاد خوشم نمیاد..
ReplyDeleteمنم الان باید برم مسجد .. راستش اصلا حوصلشو ندارم ...
ReplyDeleteروح شما در قبر نخواهد بود در آن زمان شما با ارواح دوست دیگر محشور هستید بنابراین نگران این موضوع نباشید
ReplyDelete:))
درسته که جای تاسف داره این کارها و این سخنان اما به نظرم این عقاید ریشه در خون مردم این دیار داره
امیدوارم همیشه از مجلس شادی بیائید و برای ما بنویسد
با نام دين وارد شدند اما خودشان ديني جديد بر اساس خواسته هاي خود ساختند. عده اي هم باور كردند .تعدادشان هم كم نيست
ReplyDeleteديگه هر كس به طريقي نون مي خوره ديگه
ReplyDelete!