باز هم سيصد
پس از مطالعهي پست اخير دوست عزيزمان يك پزشك و نظرات آن (تا آن زمان تعداد نظرات داده شده، عدد يازده را نشان ميداد) تصميم به نگارش اين مطلب گرفتم. نظري ديگر بر آن موضوع و ارائهي راهكاري اگر نه جديد، وليك قدري پختهتر (و اين تنها اميد من است و نه الزاما كار و راه درست!)
-
فيلمي بر اساس داستاني تاريخي ساخته شده كه شرح نبردي است ميان سپاه پارسيان به رهبري خشايارشاه هخامنشي و گروهي از جنگجويان اسپارتي در ترموپیل كه سرانجام سپاه پارس با تكيه بر برتري عددي و اختيار خائني در ميان اسپارتيها، پيروز ميگردد. تمام. و البته نتيجهي آتي آن هم، بنا به روايات تاريخي، همبستگي نيروهاي پراكندهي باختر در برابر امپراتوري خاور و مقدمات سلسله جنگهاي ايرانيان و يونانيان و عاقبت به زير كشيدهشدن هخامنشيان به مددي خائني ديگر و اين بار در اين سوي ميدان، توسط اسكندر مقدوني است كه اينها ديگر در داستان فيلم نيست.
حال مشكل كجاست؟ چرا ما ايرانيان برآشفتهايم؟ فقط به اين خاطر كه به قول دوست خوبمان، تحمل تماشاي فيلمي كه نيروي منفياش ما باشيم، نداريم؟ نه گمانم چنين باشد!
يك اصل بديهي است كه نيروي مهاجم، حال هر كه ميخواهد باشد و به هر بهانهاي، بد است. چه آن وقتي كه عراق به ايران حمله كرد، بد بود و آنگاه كه امريكا به عراق لشگر كشيد، امريكا بد شد و اگر روزي ما هم به خاك امريكا تجاوز كنيم، ما بد ميشويم.
آن زمان هم كه امپراتوري هخامنشي كشورگشايي ميكرد، به حكم تجاوز و جنگافروزي، بد بود؛ هرچند افتخارآميز! ولي مشكل اين نيست، مشكل اينجاست كه بد نشان داده شده در فيلم، آن بدي نيست كه ما بوديم! بهتر يا بدترش را كاري نداريم، لشگر به نمايش درآمده به اسم پارس، هيچ شباهتي به پارسيان ندارد؛ نه به صورت و نه به سيرت. اينها به كل كساني ديگرند! و داد و فرياد ما اين است كه اگر بديهامان را هم نشان ميدهيد، خودمان را با بديهامان به تصوير كشيد.
تاريخي كه امروزه از جنگهاي باستان در دست است، تمامي نوشتهي تاريخنويسان يوناني است و زماني كه خود دشمن بر عدالتپيشگي ما اذعان كند و شرح بخششهايمان بنگارد، خب حتما چنين بوديم؛ چنانكه براي نمونه در تاريخ نقل است زماني كه لشگر پارس سرزميني را تصرف ميكرد، اماكن مذهبي ملل مغلوب را پاس ميداشت و خانهي امن پناهآورندگانش ميدانست. پس كمينهاش اين است كه ديگر بربر و وحشي نبودهايم.
يك پزشك ايراد را از خودمان ميداند و ميگويد «در مورد تاریخنگاری غربی چه میتوان گفت؟ چرا آنها هرودوت دارند و ما نداریم؟... واقعیت این است که ایرانیها ملتی بیتوجه به تاریخ هستند...» و پي كو لو در نظرات همان پست چنين نوشته: «در مورد بند "بدبخت، ملتی که هرودوت ندارد!"، بايد بگويم كه دليل اصلي آنكه تقريبا هرآنچه از تاريخ پيش از اسلام ميدانيم از زبان غربي هاست آن است كه تمامي اسناد و گزارش هاي آن دوره در حمله اعراب از بين رفته است. باور كردني نيست كه تمدني با آن گستردگي كه بسياري از تمدن ها از نظام هاي اداري، ارتباطي و سازماندهي آن وام گرفتهاند، تاريخ خود را مدون نكرده باشد.همچنين بد نيست به لوحهاي گليئي اشاره كنم كه حقوق سربازان و جيره خوردني و نوشيدني آن ها را هم ثبت كرده است و فقط مدفون شدن زير خاك آنها را از آسيب بيگانه حفظ كرده. هرچه در كتابخانه ها بود نابود شده، تاريخ، دانش، هنر، ...»
تاريخ ايران باستان دوبار به طور كامل نابود شد و به كل از ميان رفت؛ اول با حملهي اسكندر و دوم با حملهي اعراب مسلمان و طي اين دو مرحله، تمام داشتههاي معنوي مكتوب پارسيان نابود شد. اسكندر پارسه را به آتش كشيد و همهي اسناد و كتابها را از بين برد و تا سالها حتي تكلم به زبان پارسي را در اين سرزمين قدغن كرد و اعراب نيز به گمان شرك و از ترس سربرآوردن دوبارهي فرهنگ، هنر و تمدن زردشتي، تمامي كتابها را در آب شستند و از ميان بردند. وگرنه مگر ميشود يك امپراتوري به آن بزرگي را بدون علم و فرهنگ و هنر، بدون دانشمندان و هنرمندان و نويسندگان و بيتمام آنچه از يونان باستان مانده و از ايران باستان نمانده، اداره كرد؟ ولي مهاجمان آنچنان قلع و قمعي كردند و چنان پاكسازي كردند كه كنون هيچ يادگاري برايمان باقي نمانده است. اگر از شما بپرسم چند مورخ، نويسنده، اديب و دانشمند پارسي، همدوره با سقراط و هرودوت را نام بريد، چه پاسخي داريد؟
صحبت به بيراهه نرود. اكنون كه فيلمي به نام سيصد ساخته و اكران شده و چهرهاي وحشي و تنفرانگيز و بدون هرگونه اغراق يا تعصب، غيرواقعي از پدران مورد احترام و افتخار ما به تصوير كشيده، و عليرغم نظر منتقدان كه آن را اثري ضعيف ارزيابي كردهاند، خوب ميدانيم كه فيلمي عامهپسند و پرطرفدار خواهد بود –بعيد ندانيد به همين زوديها، بازياش هم در سبك اكشن اول شخص، بيرون بيايد!- آري، اكنون چه ميتوان كرد؟
دوستان راههاي مختلفي پيشنهاد كردند و هركدام از اين راهها به كرّات در سايتها و وبلاگهاي مختلف مورد نقد و نظر قرار گرفت و از اين رو به تكرار مكررات نميپردازم و مستقيم به سراغ همان بمب گوگلي و سايت 300 the movie ميروم كه همه بر آن اتفاق نظر داريم.
بايد بپذيريم كه اول سر همهمان را جو گرفته بود و تنها به فكر مقابله بوديم. ليك حال كه بهتر ميانديشيم، متوجه ميشويم كه اين حركت هم اگر محتواي مناسبي نداشته باشد، چيزي جز يك سايت گمراه كننده كه ناسزايي برايمان خواهد خريد، نخواهد بود! حال آنكه هدف ما نه گمراه كردن و به بيراهه كشيدن، كه روشنگري است.
به نظر من «حالا كه توان حمله نداريم –و نيك ميدانيم كه نداريم- بياييد نفوذ كنيم!»
نظرتان دربارهي ايجاد تغييري جزئي در كاربري سايتمان چيست؟ اينكه علاوه بر حركت هنري زيبا و ماندگاري كه لگوماهي عزيز طرحش را ريخته، بخشي هم به عنوان راهنماي فيلم به آن بيافزاييم و در آنجا با لحني دوستانه و گيرا و البته بدون جهتگيري، اشتباهات عديدهي موجود در فيلم را برشماريم و درستش را گوشزد كنيم، يا با استفاده از انبوه منابع موجود در شبكه، به روايت داستان حقيقي با ويراست بيطرفانهي خودمان بپردازيم. مثلا اگر خشايارشاه را سياهپوست نشان داده، طي مقالهاي، شرح احوال و صورت و سيرت او بگوييم و نوع آرايش و پوشاك، زيورآلات، جنگافزار و ساير چيزهايي كه به نظرمان نادرست ميآيد را توضيح دهيم؟
گامي پيشتر بگذاريم و اگر در فيلم از چيزي –مثلا مكاني يا خدايگاري- سخن به ميان آمده، به شرح آن پرداخته و با ديدي پارسي ولي منصفانه به نشر اطلاعات مفيد و مرتبط بپردازيم؟
مگر نه اينكه هدف ما روشنگري است؟ مگر حاضر نيستيم به خاطر حفظ اعتبار و شخصيت تاريخي خود، وقت و سرمايه و انرژي بگذاريم؟ خب! پس كاري كنيم كه تنها مخاطب و طرفدارش خودمان نباشيم، تلهاي نباشد براي ديگراني كه اميد به دام افتادنشان داشته باشيم، بگذاريم ديگران به اميد دريافت چيزي كه ميخواهند و بيايند و دست پر –ولي با دانستههايي درست و خالي از كژنمايي- برگردند.
ماشيني باشد كه سواري دهد نه كه ازمان سواري بگيرد!
چگونهاش هم بسيار ساده است. كساني كه فيلم را ديدهاند يا قرار است به زودي ببينند، فهرستي از موارد مشكوك و مورد اعتراض و از سوي ديگر مواردي كه فهمش براي بيننده سخت است يا نياز به پيشآگاهي در آن باره دارد، تهيه كنند و در اختيار ديگران قرار دهند. اگر از آن سيصد و اندي نفري كه تا به حال لينكشان در سايت آمده، سي نفرشان هم همت كنند و هر كس بر روي يكي از اين موارد تحقيق كند، كار خوب و تر و تميز و مهمتر از همه به درد بخور، آماده خواهد شد. از ميان دوستان باسابقه و كار درستمان مثلا همين آقاي دكتر عزيز كه همگي به علم و عملش واقفيم و ميدانيم محقق شايستهاي است، يك نفر را به عنوان رهبر و هماهنگ كننده انتخاب ميكنيم و گروههاي كاريمان را تشكيل ميدهيم و برو كه رفتيم!
چطوره؟!
اين همه گفتم و اينها همه نظر شخصي من بود، تا نظر دوستان چه باشد.
سلام دوست عزیز
ReplyDeleteت یکی دوساعت دیگه میرم که این فیلم روببینم. بعد ازدیدن قضاوت خواهم کرد.
راستی، ضمن تشکرازلطفت، پاسخ اون سوالی که درمورد انتخاب بین دعا وجادو جنبل و علم پزشگی نوشته بودی: معلومه که ما بخشی ازبزرگترین وکاری ترین ضربه هایی که که خوردیم بدلیل خرافات پوچ وواهی است که اغلب هم سوگمندانه ریشه درمذهب دارد.
موفق باشی وهرگز "پژ" مرده نباشی!
با سلام خدمت دوست بسیار عزیزم پژ
ReplyDeleteجمله جالبی گفتی : " فرياد ما اين است كه اگر بديهامان را هم نشان ميدهيد، خودمان را با بديهامان به تصوير كشيد "
متاسفانه شیوه تاریخ نگاری در ایران به گونه ای کاملا متفاوت با دیگر سرزمین ها بوده . اگر توجه کنیم می بینیم که بیشتر روایات تاریخ ما و چیزهای دیگر بصورت کتبی درج نشده بلکه بیشتر بصورت سینه به سینه بین نسلها گشته . البته در این بین اون دو مورد نابود کردن تاریخ ایران رو نباید نادیده گرفت .
نکته مهمی که می خواهم در موردش بگم اینه که متاسفانه در ایران قانون بدی وجود داره و اون هم اینه که دوره حکومت یا امپراطوری جدید تا نهایت امکان سعی در نابود کردن شواهد و اسناد دوره قبل خود داره . چرا باید در مورد اشکانیان اینقدر دانش ما اندک باشه ؟ دلیلش رو در دشمنی دوره با شکوه ساسانی و دشمنی اش با دوره اشکانی جستجو کنید . این روال بعد از حمله اعراب مسلمان به ایران نیز ادامه یافت و تا جای ممکن با تاریخ با شکوه گذشته ایران مبارزه شد . درود خدا بر روح بزرگ فردوسی که تا حد امکان همین زبون ما رو حفظ کرد . البته این ماجرای نابودی تاریخ گذشته حکومتها همچنان ادامه یافت تا همین آخری ها که همه در موردش خوب می دونیم ...
این درست که بیشتر منابع تاریخمان را از بین برده اند و همچنان در حال نابود کردن تاریخمان هستند ( چه از طرف دیگران و چه از طرف خودی ها مثل ماجرای سد سیوند و صدها هزار مورد دیگر ) ولی شاید قدری هم کوتاهی در زنده کردن تاریخ خود مرده ایم . چرا باید وقتی کار به اینجاها کشیده میشه متحد شویم ؟ مطمئن باشید همین الان هم برای یکی دو سال آینده برنامه جدیدی در حال برنامه ریزی هست و باز هم باید بگم چه از طرف دیگران ( مثل همین فیلم 300 ) و چه از طرف داخلی ها ( تخریب آثار باستانی ) .
باید از الان به فکر دفاع و زنده سازی تاریخمون باشیم .
بگذریم ... در مورد پیشنهادی که دادی موافقم . موارد مشکوک و تحریف شده رو باید درست کنیم . جالب اینجاست که این کار رو هم مجبوریم با استناد به نوشته همون تاریخ نگارهای یونانی و بیگانه انجام بدیم .
خلاصه اینکه با پاراگراف پیشنهادی آخرت موافقم .
راستی کلی مطلب در اینباره دارم که در حال نوشتن و تکمیلشون هستم . متاسفانه تا مدتی دسترسی به اینترنت ندارم . امیدوارم بتونم به زودی این مطالب رو در اینترنت قرار بدهم .
تا آخر مسیر هستم پژ عزیزم
"لشگر به نمايش درآمده به اسم پارس، هيچ شباهتي به پارسيان ندارد؛ نه به صورت و نه به سيرت"
پنجره