بازی ترسها
ویدای بازیگوش مرا هم به بازی گرفت و مصمم که سر از ترسهایم درآورد! منم که مظلوم! ناچارم تن به بازی بسپارم!
-
بزرگترین ترسم اینه که روزی بیاد و دیگه دوست نداشته باشم خودم باشم. اینقدر پست و پلشت شده باشم که دیگه تحمل خودم رو نداشته باشم. هر مشکل و بلایی که سرم بیاد رو میتونم به اتکای ایمانی که به خودم دارم پشت سر بگذارم ولی اگه دیگه خودم رو نداشته باشم، یعنی مردم، تموم شدم و این دیگه قابل برگشت نیست.
میترسم که ناخواسته به کسی آسیبی برسونم، خواه این آسیب جسمی باشه مثل اینکه به جای ویدا نشسته باشه پشت رل و بزنم به یه موتورسوار و...! خواه با حرفی و نگاهی و هر حرکت دیگری، دل کسی رو بشکنم.
میترسم که روزی زمینگیر شم و محتاج کمک دیگران. آدم مغروری هستم که خیلی کم کمک میگیرم از دیگران و بیشتر وقتها هم این کمک خواستن نه از روی نیاز یا تنبلی که صرفا برای برقراری ارتباط با دیگرانه. اگر روزی محتاج دیگران شم، نمیدونم چیکار کنم! شاید به کل از همه دنیا بریدم و برای همیشه از نظرها غائب شدم!
میترسم روزی که به عشق و آرامشی که آرزوش رو دارم رسیدم به یکباره همهاش رو در چشم بر هم زدنی از دست بدم. اینقدر از این یکی میترسم که گاهی میگم اگه قراره چنین بلایی به سرم بیاد، اصلا بهتره از اول نداشته باشمش!
و بلاخره میترسم کسی رو به این بازی دعوت کنم!
-
بزرگترین ترسم اینه که روزی بیاد و دیگه دوست نداشته باشم خودم باشم. اینقدر پست و پلشت شده باشم که دیگه تحمل خودم رو نداشته باشم. هر مشکل و بلایی که سرم بیاد رو میتونم به اتکای ایمانی که به خودم دارم پشت سر بگذارم ولی اگه دیگه خودم رو نداشته باشم، یعنی مردم، تموم شدم و این دیگه قابل برگشت نیست.
میترسم که ناخواسته به کسی آسیبی برسونم، خواه این آسیب جسمی باشه مثل اینکه به جای ویدا نشسته باشه پشت رل و بزنم به یه موتورسوار و...! خواه با حرفی و نگاهی و هر حرکت دیگری، دل کسی رو بشکنم.
میترسم که روزی زمینگیر شم و محتاج کمک دیگران. آدم مغروری هستم که خیلی کم کمک میگیرم از دیگران و بیشتر وقتها هم این کمک خواستن نه از روی نیاز یا تنبلی که صرفا برای برقراری ارتباط با دیگرانه. اگر روزی محتاج دیگران شم، نمیدونم چیکار کنم! شاید به کل از همه دنیا بریدم و برای همیشه از نظرها غائب شدم!
میترسم روزی که به عشق و آرامشی که آرزوش رو دارم رسیدم به یکباره همهاش رو در چشم بر هم زدنی از دست بدم. اینقدر از این یکی میترسم که گاهی میگم اگه قراره چنین بلایی به سرم بیاد، اصلا بهتره از اول نداشته باشمش!
و بلاخره میترسم کسی رو به این بازی دعوت کنم!
نزدیک به هم بودیم !
ReplyDeleteمرتیکهی داور ! (فحش بود اینا :D )
ReplyDeleteپ.ن: فید اصلن عوض نشده که بخوای مشترکش بشی ، در حال این فید بلاگه: http://feeds.feedburner.com/noqtedotnoqte
پ.ن: بعد کلن رو آیکون نارنجی تو نوار آدرس کلیک میکردی میتونستی مشترک فید بشی ، نکته کنکوریش بود :D
اه باز این اسم درازه شد اسمم :)) ، لایک برای هر دو تا اسمم اصلن !
ReplyDeleteپ.ن: من الان خوابم میاد ، کامنتم رو جدی نگیر :D
انشالله که هیچکدوم رو تجربه نکنی
ReplyDeleteهیچوقت نترس
:)