Thursday, February 28, 2008

كار و بيكاري

فكر مي‌كردم در اين ايام بيكاري به بسياري از كارهاي بر زمين مانده‌ام خواهم رسيد. فكرش را هم نمي‌كردم كه بيكاري اين چنين بطالت‌وار و كسالت‌بار زندگي‌ام تحت تاثير قرار دهد. نه درس خواندنم مي‌آيد و نه كتاب خواندنم. تماشاي فيلم هم گويي كم لذت شده. سري به دوستان و همكاران قديم زدم. هر كس به حال خويش و هر كس به كار خويش. كار من اما اين روزها بيكاري است! كار خوشي نيست.

1 comment:

  1. خوب برو رو نیمکت پارک سر کوچه بشین
    :)))
    یا می تونی غذا درست کنی؟
    آنقدر غذا درست کردن کیف میده
    :)

    ReplyDelete