كتابهاي ناتمام
دوست عزيزم پنگوئن لطف كرد و مرا به بازي «كتابهاي ناتمام» دعوت كرد. وظيفهاي است كه بايد به انجامش رسانم. با كمال ميل.
توضيح واجب و ضروي آنكه هرچه به نظر انسان كتابخوان و اهل مطالعهاي ميآيم، متاسفانه كم مطالعهام و بيشتر آنچه بايد هر كتابخواني بخواند را نخواندهام. دردي بر وجودم و سرعت اندك مطالعه، بزرگترين آفت كه بدان مبتلايم. گفتم كه بدانيد آنقدرها هم حرفهاي نيستم. اعترافي نزد دوستان بدانيدش!
-
شايد مهمترين كتابي كه هميشه خواستم بخوانمش و نتوانستم «قرآن» بوده. يكي از همكاران سابق كه اكنون در يكي از سازمانهاي ديني مشغول به كار است، يك جلد قرآن كاملا فارسي برايم هديه آورد حدود دو سال پيش. كتاب را دم دست گذاشتم و هر از گاهي ورقي ميزنم ولي متاسفانه به طور متمركز هنوز نتوانستم بيشتر از يك جزء آن را بخوانم.
«اناجيل اربعه» نيز ديگر كتابي است كه از مردي بزرگ و رئيسي به غايت محبوب و دوست داشتني هديه گرفتم و به خاطر نثر سنگين و غامضش هيچگاه بيش از دو حكايت نتوانستم پيش روم. گمانم عذر اين يكي موجه تر باشد تا قرآن فارسي خوش نثر و روان.
كتاب بعدي هم ربطي به دين دارد و عجيب كه هرچه مشتاق مطالعه در باب اديانم، در خواندنشان ناكام ميمانم! «تاريخ جامع اديان» كتابي كه به خواندنش حرصي عجيب دارم و اما نميتوانم پيشش برم! هنوز در مذاهب هندم و اين تازه آغاز اديان است!
«ابلوموف» گمانم معروفتر از آني باشد كه بايد باشد. تا صفحه ي صد كتاب را گمانم يك ماهه خواندم و تا بحال هيچ كتاب غيردرسي را آنچنان خواب آور نديدم! از خيرش گذشتم! مگر قرارست هر كتابي را كه گفتند خوب است، من هم بخوانم؟!
تمامي كتابهاي شعر! هيچ كدامشان را نتوانستم كامل بخوانم! نه ديوان حافظ، نه بوستان و گلستان سعدي -گلستان سعدي در زمرهي شاهكارهايي است كه قبولشان دارم- و نه حتي ديوان غزليات شمس كه بعض اشعارش ديوانه ام ميكند!
«سفر دروني» رومن رولان را معلم ادبياتم هديهام داد. رفيق گرمابه و گلستان بوديم. برايم امضايش كرد و نوشت كه «درنيافتش». هر چه كردم اين كتاب را بخوانم نشد كه نشد. به او گفتم، من هم نتوانستم درش يابم!
...
اينها مهمترينها بود و بسياري كتاب ديگر كه ميخواهم بخوانم و نشده يا نتوانستم. بماند. قاعده اين است كه من نيز دوستاني را به اين بازي دعوت كنم ولي نميخواهم اين بار چنين كنم. از ترفند پسر فهميده با حفظ حق كپيرايت ايشان (!) استفاده كرده و اعلام ميدارم، هر دوستي كه براي اين مطلب كامنت بگذارد، به اين بازي دعوت است.
توضيح واجب و ضروي آنكه هرچه به نظر انسان كتابخوان و اهل مطالعهاي ميآيم، متاسفانه كم مطالعهام و بيشتر آنچه بايد هر كتابخواني بخواند را نخواندهام. دردي بر وجودم و سرعت اندك مطالعه، بزرگترين آفت كه بدان مبتلايم. گفتم كه بدانيد آنقدرها هم حرفهاي نيستم. اعترافي نزد دوستان بدانيدش!
-
شايد مهمترين كتابي كه هميشه خواستم بخوانمش و نتوانستم «قرآن» بوده. يكي از همكاران سابق كه اكنون در يكي از سازمانهاي ديني مشغول به كار است، يك جلد قرآن كاملا فارسي برايم هديه آورد حدود دو سال پيش. كتاب را دم دست گذاشتم و هر از گاهي ورقي ميزنم ولي متاسفانه به طور متمركز هنوز نتوانستم بيشتر از يك جزء آن را بخوانم.
«اناجيل اربعه» نيز ديگر كتابي است كه از مردي بزرگ و رئيسي به غايت محبوب و دوست داشتني هديه گرفتم و به خاطر نثر سنگين و غامضش هيچگاه بيش از دو حكايت نتوانستم پيش روم. گمانم عذر اين يكي موجه تر باشد تا قرآن فارسي خوش نثر و روان.
كتاب بعدي هم ربطي به دين دارد و عجيب كه هرچه مشتاق مطالعه در باب اديانم، در خواندنشان ناكام ميمانم! «تاريخ جامع اديان» كتابي كه به خواندنش حرصي عجيب دارم و اما نميتوانم پيشش برم! هنوز در مذاهب هندم و اين تازه آغاز اديان است!
«ابلوموف» گمانم معروفتر از آني باشد كه بايد باشد. تا صفحه ي صد كتاب را گمانم يك ماهه خواندم و تا بحال هيچ كتاب غيردرسي را آنچنان خواب آور نديدم! از خيرش گذشتم! مگر قرارست هر كتابي را كه گفتند خوب است، من هم بخوانم؟!
تمامي كتابهاي شعر! هيچ كدامشان را نتوانستم كامل بخوانم! نه ديوان حافظ، نه بوستان و گلستان سعدي -گلستان سعدي در زمرهي شاهكارهايي است كه قبولشان دارم- و نه حتي ديوان غزليات شمس كه بعض اشعارش ديوانه ام ميكند!
«سفر دروني» رومن رولان را معلم ادبياتم هديهام داد. رفيق گرمابه و گلستان بوديم. برايم امضايش كرد و نوشت كه «درنيافتش». هر چه كردم اين كتاب را بخوانم نشد كه نشد. به او گفتم، من هم نتوانستم درش يابم!
...
اينها مهمترينها بود و بسياري كتاب ديگر كه ميخواهم بخوانم و نشده يا نتوانستم. بماند. قاعده اين است كه من نيز دوستاني را به اين بازي دعوت كنم ولي نميخواهم اين بار چنين كنم. از ترفند پسر فهميده با حفظ حق كپيرايت ايشان (!) استفاده كرده و اعلام ميدارم، هر دوستي كه براي اين مطلب كامنت بگذارد، به اين بازي دعوت است.
براي همين بود كه كسي را به بازي دعوت نكردم!
ReplyDeleteديدم 1 نظر داره
ReplyDeleteگفتم كي بوده جرات كرده نظر بده به اين پست
!
! ديدم اي بابا خودتي كه
;)