روزهای نو
گویا باز در حال دوست داشتن قرار گرفتهام. میتوانم کسی را نگران باشم و به خنده و گریهاش، خندان و گریان شوم. گویا در ابتدای راهی جدید ایستادهام که هیچ نمیدانم به آن قدم خواهم گذاشت یا نه! آشنایی که اندک اندک و پس و پیشوار پیش میرود و ختم به کجا شود، خدا داند!
روزهایم نو شده، از ابتدای همین سال بود که کم کم به زندگی بازگشتم و از پژمردگی اندک اندک فاصله گرفتم و حال احساس میکنم آهسته آهسته شادابی سالهای دور در حال بازگشتن است!
-
آن دوست ندیده برایم آهنگی فرستاده و با این وصف دیوانهام کرده: «نمیدونم چرا هر وقت این آهنگ رو گوش میکنم یاد تو میافتم»!
-
نمیخواهم درگیر زندگی و تعهدی شوم و نمیدانم از جانم چه میخواهد ستاندن! ولی همین وجودش در گوشهای از این دنیا برایم دنیایی است!
-
دلم برای آرامش لک زده! خدایا یا نده یا نستان!
روزهایم نو شده، از ابتدای همین سال بود که کم کم به زندگی بازگشتم و از پژمردگی اندک اندک فاصله گرفتم و حال احساس میکنم آهسته آهسته شادابی سالهای دور در حال بازگشتن است!
-
آن دوست ندیده برایم آهنگی فرستاده و با این وصف دیوانهام کرده: «نمیدونم چرا هر وقت این آهنگ رو گوش میکنم یاد تو میافتم»!
-
نمیخواهم درگیر زندگی و تعهدی شوم و نمیدانم از جانم چه میخواهد ستاندن! ولی همین وجودش در گوشهای از این دنیا برایم دنیایی است!
-
دلم برای آرامش لک زده! خدایا یا نده یا نستان!
آخ جون پس یه عروسی دعوتیم
ReplyDelete:D
امیدوارم به آرامشی که می خوای برسی