Sunday, June 3, 2007

سپهر


سرانجام ديروز با مرج به سازستان رفتيم و به تجربه‌ي چند ساله‌ي او و راهنماييهاي فروشنده‌ي جوان و خوشخو، «سپهر» را برگزيديم.

پ.ن.
حتي نمي‌دانم ساز را چگونه بايد در دست بگيرم! آغازي از نو، صفر مطلق، و اين چندان ساده نيست!

7 comments:

  1. مبارک باشد
    خشگ چوبی خشگ سیمی خشگ پوست
    ازکجا می آید این؟ آوای اوست

    ReplyDelete
  2. سلام
    صفر مطلق چندان هم سخت نیست و البته چندان هم ساده."چنان که پس از بوسه بی آنکه دهانم را پاک کنم شعرم را سروده ام"

    ReplyDelete
  3. خیلی مبارکه
    خیلی هم زیباست اسمش هم برازنده است

    :)
    وقتی دستش بگیری می فهمی که صفر مطلقی وجود نداره!ا
    آرزوی موفقیت
    اولین آهنگی که زدی باید قول بدی بزاری اینجا ما هم گوش بدیم
    قول؟

    ReplyDelete
  4. اين اندازه خودم رو صاحب صلاحيت مي دونستم. خيلي ممنون كه اشتباه بيرونم آوردين. شما هم اين نخود تازه رو ببخشيد. عرض كرد كه تازگي چفت دهنش رو ور كشيده.
    بذاريد به حساب نخودي بودن دل و عقلش
    ممنون كه بهم سر زدين.
    موفق باشيد
    پ.ن.
    دفعه ي بعد كه خواستيد از سازتون عكس بگيريد بذاريد اون يكي كنج اتاق. با كامپيوتر تضاد جالبي مي سازه.

    ReplyDelete
  5. شما لطف دارید
    :)

    ReplyDelete
  6. پژي جون، اين يه نخود بي عقل بي چاك دهن بيشتر نيست. حالش هم بده. عينهو يه كنده ي پوسيده كه روش نفت ريختن منتظر يه جرقه است كه منفجر بشه. آهسته تر از كنارش قدم بردار. مبادا آتش به دامنت بيفته.
    گفتم كه، وقتي هم چيزي ميگه بذار به حساب بي عقليش و به دل نگير.
    خوش باشي.

    پ.ن.
    پر رو هستم. بازم ميام

    ReplyDelete
  7. دلم چنین آغازی میخواهد !!!حیف که آنقدر دورم که همه چیز برایم رویاست !!!

    ReplyDelete