Tuesday, January 4, 2011

پول کثیف

صبحها برای رسیدن به محل کار ناچارم سه مسیر تاکسی بنشینم که این رفت و آمدهای چندماهه کرایه‌ی هر مسیر رو برام مسجل و قطعی کرده. امروز صبح در مسیر دوم وقتی کرایه‌ی معمول سیصد تومنی رو به راننده دادم، با تغیر ادعا کرد که کرایه‌ی این مسیر پونصد تومن بوده و هست! متعجب از روی زیاد جناب راننده برگشتم و از سه نفر مسافر صندلی عقب پرسیدم: «خانوما، هیچ کدوم از شما مسافر این مسیر نیستید که کرایه‌ی معمولش رو اعلام کنید؟» یکی از خانوما جواب مثبت داد و گفت که کرایه‌ش همین سیصد چارصد تومنه ولی پونصد نمیشه. منم صد تومن دیگه درآوردم و گفتم به خاطر حرف این خانوم چهارصد تومن میدم ولی کرایه‌ی مسیر این نیست. راننده گفت که بنزین گرون شده و... گفتم به هر حال کرایه‌ی این مسیر همینه. اونم گفت یا پونصد بده یا اصلا هیچی نمی‌گیرم. مجانی سوارت کردم. منم برای اولین بار گفتم باشه، دست شما درد نکنه، پول رو توی جیبم گذاشتم و پیاده شدم. حالا که به حقت راضی نیستی، به هیچی راضی شو!
-
 همیشه در اینجور مواقع، نه فقط من که گمونم همه‌ی ما کوتاه میایم و چیزی که بهمون تحمیل میشه رو می‌پذیریم. نمی‌دونم امروز چرا روی مود تحمیل‌شدگی نبودم و حتی اگه لازم می‌بود دعوا بگیرم هم هیچ قصدی برای پول زور دادن نداشتم. گرچه اعصابی که ازم خورد شد خیلی بیشتر از پونصد ششصد تومن بود و یک ساعتی ذهنم درگیر این درگیری کوتاه و آرام و حتی مسالمت‌آمیز بود؛ اینقدر که شاید اگر فردا راننده‌ای دیگر همین ادعا را مطرح کند، یک اسکناس کف دستش بگذارم و بی‌کمترین حرفی پیاده شوم.